10 ماه و 15 روزه که اومدی تو زندگیم
الهی قربونت برم عزیز دل مامان
آخ که چه مامان تنبلی داری آراد نازم
خیلی وقته واست چیزی ننوشتم ولی خودت منو درگیر میکنی که حتی فرصت سر خاروندن هم ندارم الان هم جنابعالی را خوابوندم و دم دمای صبح وقت کردم بیام وبلاگتو آپ کنم عشق من
جیگر مامان خیلی بد غذایی و هیچی بجز بیسکویت مادر حل شده نمیخوری نمیدونی مامان چقدر بابت غذا نخوردنت غصه میخوره
دکتر واست شربت اشتها داده ولی فقز تونستم 2 روز بهت بدم چون اونقدر گریه میکردی که دلم ریش میشد و دیگه نتونستم بهت بدم
ولی واست یه آزمایش خون گرفتیم که معلوم شد قند عسل مامان فقر آهن داره و مجبورم ایندفعه اشکهاتو نادیده بگیرم و واسه سلامتی فرشته کوچولوی خودم به زور بهش شربت آهن بدم
هر وقت منو میبینی که سرنگ داروهات تو دستمه جیغ میزنی و میری بغل بابات
نانازم میترسم به خاطر داروها ازم فراری بشی قربونت برم چون همش میری طرف بابایی و انگار منو دوست نداری..............................شبا تا صبح 200 بار بیدار میشی و دنبال شیر میگردی منم تا صبح در حال شیر دادنتم....طبق معمول همیشه سرماخوردی و الان هم صدای خر خرت میاد الهی بمیرم واست......الان هم صدات داره میاد که داری حاضر میشی واسه گریه ....زود بیام تا جیغات شروع نشده